معنی بنجل و نامرغوب
حل جدول
وازده
کالای بنجل و نامرغوب
بیدوام
جنس نامرغوب
بنجل
بنجل
قطعات پارچه کهنه یا لباس کهنه.
قطعات پارچه کهنه یا لباس کهنه
نامرغوب
وازده
لغت نامه دهخدا
بنجل. [ب ُ ج ُ] (ص) در تداول عوام، قسمت کم و بد باقیمانده از چیزی بسیار. آنچه از مالهای بد که در دکان مانده و بفروش نمیرود. اشیاء بی فائده و خراب. باقیمانده و برجای مانده. بد و پست از چیزها یا چیزی. ته مانده های بد چیزها. ردی از جنسی. نفایه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- بنجل آب کردن، چیزهای بی مصرف را بفروش رسانیدن.چیز بی مصرف و نامرغوب و بی ارز را بفروش رسانیدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
نامرغوب
نامرغوب. [م َ] (ص مرکب) چیزی که پسندیده نباشد. نامقبول. که بدان رغبت نیست. که مورد میل و رغبت و پسند واقع نشود. || پست. کم بها. (ناظم الاطباء).
- جنس نامرغوب، متوسط و ارزان قیمت. که عالی و خوب و بی عیب نیست.
مترادف و متضاد زبان فارسی
بهدردنخور، بیارزش، بیمصرف، تهمانده بساط، متاع وازده، کالایپست، نامرغوب،
(متضاد) لوکس
فرهنگ عمید
فرهنگ معین
(بُ جُ) (ص.) (عا.) کالایی که به فروش نر فته و روی دست صاحبش مانده باشد.
فرهنگ عوامانه
قطعات پارچه کهنه یا لباس کهنه را گویند.
معادل ابجد
1390